۱۳۸۸/۰۹/۳۰

عجب صبری خدا دارد

عجب صبري خدا دارد ! اگر من جاي او بودم همان يك لحظة اول .. كه اول ظلم را مي‌ديدم از مخلوق بي‌وجدان ، جهان را با همه زيبايي و زشتي، به روي يكدگر ، ويرانه مي‌كردم
عجب صبري خدا دارد ! اگر من جاي او بودم ، كه در همسايه صدها گرسنه ، چند بزمي گرم عيش و نوش مي‌ديدم ، نخستين نعرة مستانه را خاموش آن دم بر لب پيمانه مي‌كردم عجب صبري خدا دارد ! اگر من جاي او بودم ، كه مي‌ديدم يكي عريان و لرزان ديگري پوشيده از صد جامة رنگين، زمين و آسمان را واژگون مستانه مي‌كردم. عجب صبري خدا دارد ! اگر من جاي او بودم ، نه طاعت مي‌پذيرفتم نه گوش از بهر استغفار اين بيدادگرها تيز كرده
پاره پاره در كف زاهد نمايان سجدة صد نامه مي‌كردم. عجب صبري خدا دارد ! اگر من جاي او بودم، براي خاطر تنها يكي مجنون صحراگرد بي‌سامان هزاران ليلي نازآفرين را كو به كو آواره و ديوانه مي‌كردم. عجب صبري خدا دارد ! اگر من جاي او بودم، به عرش كبريايي با همه صبر خدايي تا كه مي‌ديدم عزيز نابجايي ناز بر يك ناروا گرديده ، خواري مي‌فروشد گردش اين چرخ را وارونه بي‌صبرانه مي‌كردم. عجب صبري خدا دارد ! اگر من جاي او بودم ، كه مي‌ديدم مشوش عارف و عامي ز برق فتنة اين علم عالم‌سوز مردم‌كش ، به جز انديشة عشق و وفا ، معدوم هر فكري در اين دنياي پرافسانه مي‌كردم.
عجب صبري خدا دارد !
چرا من جاي او باشم ؟! همين بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و تاب تماشاي زشتكاريهاي اين مخلوق را دارد وگرنه من به جاي او چو بودم ، يك نفس كي عادلانه سازشي با جاهل و فرزانه مي‌كردم عجب صبري خدا دارد ! عجب صبري خدا دارد ! شعر از عبدالرحیم معینی کرمانشاهی شاعر فارسی زبان ایران است این شعر رو احمد ظاهر خیلی زیبا خوانده

۱ نظر:

ناشناس گفت...

دمت گرم با این مطلبت خیلی حال کردم